گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر عاملی
جلد سوم
پاورقی



1] وي حسن بن احمد فسوي نحوي است که در علم ادب مشهور و سر آمد بوده و در زمان عضد الدوله دیلمی میزیسته و نزد او ]
مقامی داشته، کتبی دارد بنام ایضاح و التکملۀ و المسائل الشیرازیّات در 13 جزء، در سال 377 هجري قمري در بغداد وفات یافته
با نصب یعنی صداي بالاي « افوز » [ ذکر میشد تا ترتیب رعایت شود. [ 3 « کَأَن لَم تَکُن بَینَکُم الخ » است. [ 2] اینکه کلام باید قبل از
ناصبه. [مصحح] [ 4] منافقین آندسته مردم بودند « أن » قرائت معروف است و نصب آن براي جواب تمنی است بفاء و یا بتقدیر « ز»
که براستی بحق ایمان نداشتند، و ملاك ارزشها نزد آنان همان ملاکهاي عصر جاهلی بود، و از روي ناچاري در مقابل مسلمین و
قدرت اسلام تن بقبول ظاهري و لفظی داده بودند و در هر فرصت کفر باطنی خود را آنقدر که مقدور بود ظاهر میساختند و غالبا
زیر پوشش اسلام و قرآن جنایت و خیانت میکردند، و فرقشان با مشرکین اینکه بود که آنها صریحا میگفتند که ما باسلام و پیغمبر
صفحه 246 از 251
ایمان نداریم و آشکارا دشمنی میکردند و تکلیف روشن بود، امّا منافقین خود را مسلمان دو آتشه معرّفی میکردند، و صورت کاملا
در اینکه « وَ قالُوا لا تَنفِرُوا فِی الحَرِّ » حق بجانبی نشان میدادند، و گاهی از خدا و پیغمبرش براي مسلمین بیشتر دلسوزي میکردند
هواي گرم مصلحت نیست بجهاد روید و از اینکه قبیل کارشکنیها. و سادهدلان و ظاهربینان فریب ظاهر را میخوردند و آنها را
[ فَما لَکُم فِی المُنافِقِینَ فِئَتَین الآیه چون نفاق امر قلبی است منافق بزودي شناخته نمیشود. [مصحّح] [ 5 » مسلمان میشمردند و آیه 88
در تفسیر نمونه گفته است: به دنباله بحث در باره افرادي که بر اثر کوتاهی در انجام فریضه مهاجرت، به انواع ذلّتها و بدبختیها تن
در میدهند در اینکه آیه با قاطعیت تمام در باره اهمیت هجرت در دو قسمت بحث شده است: نخست اشاره به آثار و برکات
کسانیکه در راه خدا و براي خدا مهاجرت کنند در اینکه جهان پهناور خدا، نقاط » هجرت در زندگی اینکه جهان کرده و میفرماید
سپس به جنبه معنوي و اخروي « امن فراوان و وسیع پیدا میکنند که میتوانند حق را در آنجا اجرا کنند و بینی مخالفانرا بخاك بمالند
اگر کسانی از خانه و وطن خود بقصد مهاجرت بسوي خدا و پیامبر [ص] خارج شوند و پیش از » مهاجرت اشاره کرده و میفرماید
بنابراین مهاجران در هر صورت به پیروزي بزرگی نائل « رسیدن بهجرتگاه مرگ آنها را فراگیرد اجر و پاداشش بر خدا است
میگردند، چه بتوانند خود را بمقصد برسانند و از آزادي و حرّیت بهره گیرند و چه نتوانند و جان خود را در راه از دست بدهند.
[مصحّح] [ 6] ذات الرّقاع کوهی است که بواسطهي رنگهاي سیاه و سفید و قرمز برنگ ابلق نمودار است و جنگ ذات الرّقاع بهمین
مناسبت نامیده شده است و شاید چون پاي لشکریان زخم شده بود و پارهها بپا بسته بودند باین نام نامیدهاند یعنی جنگ داراي رقعه
و وصله قاموس. [ 7] عسفان بر وزن عثمان: سرزمینی است در دو منزل فاصله از مکّه. قاموس. [ 8] ضجنان بفتح اوّل بر وزن سکران
کوهی است نزدیک مکّه و کوهی است در بادیه و بیابان عربستان. قاموس. [مصحّح] [ 9] حمراء الاسد جائی است در هشت میل
فاصله از مدینه و نام 3 آبادانی است در مصر. قاموس. [ 10 ] توضیح آنکه باید در مقابل دشمن محکم و سرسخت باشید نه اینکه تنها
حالت دفاعی بخود گیرید هرگز، بلکه باید آنها را دنبال کنید و حالت تهاجمی از خویش نشان دهید تا بترسند، و اگر شما را
رنجهائی رسیده دشمن شما نیز رنجهائی دیده است با اینکه تفاوت که شما امید اجر از خداوند دانا و حکیم دارید و آنها چنین
استعمال شود بمعنی رغبت در کار است و « فی » امیدي هم ندارند. [مصحّح] [ 11 ] وشم بمعنی خال کوبی است. [ 12 ] رغب اگر با
پس بهر دو معنی میتوان تفسیر نمود. [ 13 ] معاذ بن جبل « عن » است و نه با « فی » بمعنی نفرت است و در اینجا چون نه با « عن » اگر با
از جمله صحابه رسول [ص] و انصاري و خزرجی است و از مخالفین امیر المؤمنین علیه السّلام بوده و در اواخر عمر در اردن بود و
به بیماري طاعون که شیوع پیدا کرده بود در سنه 17 یا 18 بمرد. عبد الرحمن بن غنیم پدر عیالش گوید من هنگام مرگ بر بالین او
واي بر من واي برمن، با خود گفتم هذیان میگوید. پرسیدم آیا هذیان میگوئی! گفت: نه، اینکه « ویل لی، ویل لی » بودم و میگفت
بر خودش مقدم نمیشود. و حق آنستکه « لو لا » 14 ] جواب ] « مصحح » . براي دوستیم با دشمن خدا و دشمنیام با دوست خدا است
است محذوف است. [مصحح] [ 15 ]- فم به معناي دهان. [ 16 ] قدماي مسیحیان در کشته شدن حضرت مسیح « لضربها » جواب که
[ع] اختلاف داشتند در پارهاي اناجیل چنان آمده که اصلا آنحضرت کشته نشد با آنکه اگر کسی در شهري کشته شود از کثرت
توجّه مردم به اینکه امور و حس کنجکاوي آنان مخفی نخواهد بود، خصوصا بدار آویختن، لکن چون نویسندگان انجیل متواري
شدند و به زبان غربا در شهر غربت آنرا نوشتند و مردم غریب در بیت المقدس نبودند تا از حقیقت کشته شدن یا نشدن آنحضرت
آگاه باشند نویسندگان انجیل به آزادي تمام هرچه مصلحت دانستند نوشتند، بعضی قائل به کشته شدن و بعضی به دار آویخته شدن
و بصورتی که بعدا خواهد آمد و اینان باك نداشتند که چه مینویسند و سیصد سال پس از حضرت مسیح مجلسی تشکیل دادند و
دانشمندان آنها یعنی نصاري با یکدیگر مشورت کردند که چگونه باید اختلاف در اینکه امور را برانداخت. رأیشان بر اینکه شد
که از میان انجیلها چهار انجیل انتخاب کنند و مطالب آنها را صحیح دانند و ما بقی که حدّ و حصر نداشت باطل دانند و کشته
[17,18] « اقتباس از کتاب راه سعادت در اثبات نبوّت » [ نشدن آنحضرت در انجیلهاي مردود قرار گرفت و غیر رسمی شد. [مصحح
صفحه 247 از 251
چنانچه کسی اشکال کند و بگوید ما میبینیم که امروزه زیان نصاري بر مسلمانان بیش از زیان یهود است. گوئیم اینکه سخن
چندان درست نیست و بر فرض صحت اینکه از ضعف آنها است و اگر یهود یا مشرکان قدرت نصاري را داشتند صد چندان
مسلمین را آزار میدادند چنانکه در بسیاري از بلاد میبینیم هر کجا را که رسما نصاري در تصرف دارند مسلمین بسیار کمتر آزار
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُ م مِن » میبینند تا سرزمینهائی که در تصرف یهودیان است یا ملحدان. [مصحّح] [ 19 ] ظاهرا صدر آیه 26 را
بترجمهاش اکتفا کرده و بیان آن چنین است که او آن خداوندیست که شما را از گل بیافرید، چون بدن ما پرورده نبات و «ٍ طِین
حیوانست و اینها پرورده از گل، و هر چه در زمین است از اجزاي زمین آفریده شده و طین براي آن گفت که با آب آمیخته است و
لازم هر زنده آمیختگی با آب است [مصحّح] [ 20 ] یعنی وقتی که در آنوقت قضاء الهی بوجود آن تعلق گرفته است. [ 21 ] یعنی
توجّه بتاریخ گذشتگان است و عبرت گیري از سر انجام کار و «ِ سِیرُوا فِی الَأرض » سنگینی و گرانی. [ 22 ] حشر و نشر تو. [ 23 ] معنی
کردارشان و طرز تفکّرشان. [مصحّح]. [ 24 ] یعنی طعامها. [ 25 ] سران مشرکین [چنانکه در آیه پیش ذکر شد] درخواستشان اینکه بود
که رسولخدا مؤمنین را براي ملاقات نپذیرد و آنانرا از خود براند، در اینکه آیه خداوند به رغم انف آنها بپیغمبرش دستور میفرماید
آنها را با آغوش باز بپذیر و برحمت الهی بشارتشان ده هر چند از جهت غفلت و نادانی در عمل سستی کنند. [مصحح]. [ 26 ] اینکه
احکام خداوند تبدیل و تغییرپذیر نیست صحیح است لکن شقاوت و سعادت افراد مطلب دیگري است و نمیتوان گفت خداوند
حکم بسعادت یا شقاوت کسی کرده و اینکه حکم تخلف پذیر نیست زیرا از کجا یافتهایم که خداوند در باره زید یا عمرو چنین
حکمی نموده آنچه مسلم است اینست که خدا موجبات شقاوت و سعادت هر یک را بیان فرموده و انسان را عقل و اختیار داده و او
را آزاد گذاشته تا هر راهی را که برگزید بتواند برود و آنچه حکم] فرموده و حتمی است سر انجام هر کدام از روندگان اینکه دو
چنانچه کلام معصوم [ع] باشد « السعید من سعد- الخ » طریق است یعنی اگر راه صواب رفت سعید و اگر ناصواب شقی. و عبارت
معنایش اینکه نیست که هر کس را خداوند حکم بشقاوت یا سعادتش کرده مجبور است و ناچار بسرنوشت محتوم خود میرسد
بلکه مراد اینکه است که پروردگار عالم است بسرانجام هر یک از اینکه دو از همان ابتداء پیدایشش. و البتّه علم الهی علّت نیست،
بلکه آنچه علّت میتوان شمرد اراده و مشیّت الهی است و بدیهی است که مفهوم علم با مفهوم اراده بسیار مباین است. و علم خداوند
بر آن تعلق دارد که در خارج بوقوع میپیوندد هر طور که باشد چه اختیاري و چه اضطراري و چنانچه اختیاري بود جز او سزا دارد.
[مصحّح]